سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شوتگ گلی(شعر شهرضایی)

شوتِک گِلی (محلّی)

سَر یِه در پِپسی توو بازی دعوا شد با اصغری
نیم سَعَت نشد کا آشتیشون دادیم با اکبری

اوروزا بازی یامون با خاکمالی تموم میشد
مِث بِچا حالَی کا کِس سوسول نبود، آ جَرجَری

یِه رو گفتم به نَنِم شوتِک گِلی بروم بسون
جیقه کش گُف نَدرم یِه عبّاسی خودود دری؟

یِه بارام گفتم سولاخ شد اُرُسی پلاستیکیم
گُف می باد چیکار کونم با این همه در به دری

حالا با، پی اِس فُرا، نم چیچی بازی می کونند
کاش  مُنام  لَکلَکا هُلمون میدادند از این وَری

پَس نَیاد اِلای دیگه ،هر چی کا یادوش میکونم
روزگاری چِش سیا هَمِش بامون بود یِوَری

حالاوام  مِث  اوروزا  آهی  مِنَ  لّا ندرم
تو کا #واسع  دیگه از سیر و موسیل با خِبَری

#سید_علی_کهنگی  شهریور 1403
@sayedalikahangi